قرآن كريم دليل فطرت را مورد نظر قرار ميدهد و ميفرمايد:
«فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَةَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبديلَ لِخَلْقِ للهِ ذلِكَ الدّينُ القَيِّم ولِكنَّ اَكْثَرً النّاسَ لا يَعْلَمُونَ»
متوجه شو به آن ديني كه ميانهرو هست، متوجه شو به دين، به توحيد، به اصل وجود خدا، كه يك امر فطري است. سرشت تو ميگويد خدا هست، در ذات تو درك وجود خدا نهفته است. درك توحيد، درك اسماء و صفات، درك معاد، درك نبوت، و امامت، همه اينها در ذات تو نهفته است. «لا تبديل لخلق الله» اين جمله يك اشاره است به نقصي كه بر برهان فطرت وارد شده است. بعضي از ماديگرايان ميگويند: از كجا كه اين عادت نباشد، اين عادت است، نه فطرت. براي اينكه بچه شما موقع تولدش با ياعلي ياعلي دنيا آمد، در گوشش نام اميرالمؤمنين(ع) را خوانديد و زبانش با «اشهد ان لا اله الا الله» باز شد و بالاخره اين بچه با اين عادت بزرگ شده ولي شما اسم اين عادت را فطرت گذاشتهايد. اين جمله «لا تبديل لخلق الله» اشاره به اين است كه نه آقا! اين عادت نيست، اگر عادت بود بايد در آنان كه با سفينه به كره ماه رفتند يا در كسي كه لجاجت ميكند و يك عمر در ماديگري غوطهور بوده، نباشد. اما ميبينيم كه در بنبستها هم كسي كه در محيط اسلامي و محيط توحيد بزگ شده و هم آنكه در محيط ماديگرايي پرورش يافته، اين نكته را مييابد. لذا فرموده: «لا تبديل لخلق الله» يعني اين عادت نيست. فطرت است. ذات است، در ذات هر كسي و در هر محيطي نهفته است. اگر در بنبست واقع شد و دستش از همه جا قطع شد، خدا را مييابد، نظير آدم تشنه كه تشنگي را مييابد. به اين برهان فطرت ميگويند.